علم و دین
- :
- فهم جدیدی از دین
- :
- علم و دین
آثار بهائی نه تنها علم و دین را سازگار میدانند بلکه بر لزوم هماهنگی بین آنها تأکید میکنند. اصل هماهنگی علم و دین بیان میدارد که دین بدون علم به سرعت به خرافات و افراطیگری فروکاسته میشود و علم بدون دین تنها به ابزاری در خدمت مادهگرایی خشک تبدیل خواهد شد. حضرت عبدالبهاء توضیح میدهند: «علمِ حقیقی، عقلانیت است و واقعیت، دین حقیقی نیز در اساس واقعیت است و عقلانیت محض. بنابراین این دو باید در تطابق باشند.» (ترجمه)
بهائیان علم و دین را دو نظام دانش و عمل میدانند که نوع انسان و اجتماع را در مسیر پیشرفت به حرکت در میآورند. در طول تاریخ، بسیاری از عظیمترین دستآوردهای دین، ماهیتی اخلاقی داشتهاند. تودههای مردم در هر زمان و در هر کجا به واسطۀ تعالیم دین، توانمندی عشق ورزیدن، سخاوتمندی، خدمت به دیگران، بخشش و چشمپوشی، توكل به خدا و فداكاری برای خیر جمعی را در خود پرورش دادهاند. در طول زمان ساختارهای اجتماعی و نظامهایی از موسسات شكل گرفتهاند که این پیشرفتهای اخلاقی را در سطحی وسیع به هنجارهای زندگی اجتماعی تبدیل نمودهاند. از سوی دیگر علم اجتماع را قادر ساخته است تا واقعیتها را از حدس و گمان تشخیص دهد. قابلیتهای علمی مانند مشاهده، اندازهگیری، و بررسی دقیق نظرات به بشریت امكان داده است تا فهمی یکپارچه اما در حال پیشرفت از قوانین و فرآیندهای حاكم بر جهان مادی به دست آورده و بصیرتهایی نسبت به رفتار انسانی و حیات اجتماع نیز كسب نماید.
اصل هماهنگی علم و دین به این معناست که این دو نظام دانش به شیوهای مکمل عمل میکنند. دین، نظام فرعی علم نیست و علم هم زیرمجموعهای از دین نیست. یعنی، این باور که هر آنچه که امروزه دین دربارۀ حقایق و پدیدههای روحانی شرح میدهد در آینده توسط علم توضیح داده خواهد شد مورد قبول نیست و از اهمیت دین میکاهد. از سوی دیگر این تصور که چون دین از وحی الهی سرچشمه میگیرد و خداوند علیم است، بنابراین دین همۀ حقایق علمی را در برمیگیرد و با مطالعۀ متون دینی میتوان به طرز کار جهان مادی پی برد و قوانین آن را کشف کرد نیز صحیح نیست و به انکار ارزش علم میانجامد. هیچ یک از علم و دین دیگری را به طور کامل در برنمیگیرد و البته کاملاً مجزا از یکدیگر هم نیستند. نظریههای علمی و متون دینی از دو زبان متمایز اما مکمل بهره میگیرند که هر دو برای فهم واقعیت ضروری هستند.
علم و دین هر دو بر جنبههای یک واقعیت واحد نور میتابانند؛ واقعیتی که هم ابعاد معنوی و هم اصول و قوانینی را در ارتباط با بعُد مادی در بر دارد. علم، درک ما از عالم طبیعت و عملکرد ما در این عرصه را جهت میبخشد. دین درک ما از وحی الهی و عملکرد مطابق با آن را جهت میبخشد. علم و دین را میتوان به دو ستون تشبیه کرد که خیمۀ درک ما از واقعیت با تکیه بر آنها برپا است. اگر فقط یکی از این ستونها در جای خود قرار داشته باشد، دید ما در درون خیمه محدود میشود و قسمت زیادی از واقعیت از نگاه ما پنهان میماند.
دين انسان را بالی است و علم بال ديگر. انسان به دو بال پرواز میکند به بال واحد پرواز نتواند.